چرا آدمی مثل بوش هم در یک سیستم غربی نمیتونه تو اون مشکل ایجاد کنه؟
باور کنید به سرم نزده یا از کار زیاد دیوانه نشدهام ... ولی وقتی زمانها و مکانهای فکر کردن آدم محدود میشه گاهی از این فکرها هم به مغز آدم خطور میکنه: به نظر من تفاوت سیستمهای مدیریتی، فنی و سیاسی
شرقیها و غربیها رو خیلی راحت میشه از طراحی "دستشویی" شرقی و فرنگی تشخیص داد: ...
مطلب کامل رو تو متن 22م دیماه 1382
وبلاگ سلمان
میتونید بخونید.
یه سردار سپاه به نام آقای ک. هست که به عنوان مدیر پروژههای فا از طرف سازمانهای دولتی انتخاب میشه، یه عده از آشنایانشو جمع میکنه، پروژه رو تعریف
میکنن، تیم نظارت ایجاد میکنن، با پیمانکاران قرارداد میبندن (ولی ذکر میکنن به علت محرمانگی و اهمیت کار، پروژهها باید توی محیط کاری که ایشون مشخص میکنند، با استفاده از امکاناتی که خود ایشون محیا میکنند انجام
بشه). وقتی مطمئن شدن که این تیم توانایی انجام کار رو داره، با کارمندان شرکتهای پیمانکار با حدود 10% بیشتر از حقوقشون قرارداد مستقیم میبندن (و نمیشه از کارمندان توقع داشت این پیشنهاد رو قبول نکنند)،
خوب نتیجهاش این میشه شرکت پیمانکار دور زده میشه، و معمولا" ورشکست میشه! پروژه توسط کارمندان سابق شرکت ورشکست شده و کارمندان جدید این آقا (با کیفیت افتضاح به دلیل مدیریت ضعیف پروژه)
انجام میشه، هزینه این پروژه واسه این آقا خیلی کمتر میشه (به هر حال شرکتها هزینههای شرکت داری و همچنین سود برای خودشون در نظر گرفتن)، و خوب البته معلومه این کاهش هزینه کجا میره
دیگه(!).
این اقا تا حالا حداقل هفت هشت شرکت خصوصی رو به این روش ورشکست کردهاند!
آیا دادرسی برای این شرکتها پیدا میشه تا بتونن ازش دادخواهی کنن؟
وقتی اینها رو از نزدیک میبینم نگران میشم که آیا میتونم با سیستمهای دولتی کار کنم؟ آیا شرکت کوچک ما از پس این ...ها بر میاد؟
توی کشورهای بد وقتی رانندهای مست تصادف میکنه، پلیس ترافیک (همون راهنمایی و رانندگی خودمون) گواهینامه طرف رو باطل میکنه،
توی کشور گل و گلاب وقتی رانندهای مست تصادف میکنه، پلیس ترافیک براش کروکی نمیکشه تا نتونه از بیمه چیزی بگیره و بعد به یه پاسگاه انتظامی میفرستنش،
توی کشورهای بد پلیس انتظامی کسی رو صرفا" به علت مستی (بدون اینکه به حقوق دیگران تجاوز کرده باشه) کاری نداره،
توی کشورهای بد شاید بتونی یه مامور پلیس رو بخری، ولی خیلی سخته بتونی یه پاسگاه پلیس رو بخری،
توی کشور گل و گلاب میشه شیفت شب یه پاسگاه رو فقط با 30،000 تومن خرید و پرونده رو هم برات ناپدید میکنن، یعنی شتر دیدی ندیدی!
نتیجه اینکه توی کشورهای بد راننده مست دیگه حق تصادف نداره، و توی کشور گل و گلاب راننده مست پاسگاه رو میخره، با کلک از بیمه پول خسارت رو میگیره و بازم رانندگی میکنه، و چون اتفاق خاصی براش نمیفته
ترسش از قانون میریزه! بازم مست رانندگی میکنه و جون خیلیها رو به خطر میندازه!
البته فکر بد نکنید، توی کشور ما که مشروبات الکلی نداریم اصلا"، و خوشبختانه توی کشورها سالهاست کسی مست نشده!
اتحادیه اروپا از وضعیت انتخابات ایران انتقاد کرد، این انتقاد در مورد رد صلاحیتهای انتخابات مجلس میباشد، متن خبر رو میتونید
اینجا
ببینید.
یکی از ترفندهای جدید سارقان موبایل (که سر خود من اومده) اینه که زنگ میزنن به چند تا از شمارههای تو phone book موبایل مسروقه، میگن این موبایل رو پیدا کردن و بالاخره یطوری با صاحب موبایل
تماس میگیرن و میگن موبایل رو پیدا کردن و میخوان پس بدن، صاحب موبایل فکر میکنه خوب موبایلشو یه آدم خوب پیدا کرده، و سیم کارت رو غیر فعال نمیکنه، و دزد چند روز صاحب موبایل رو سر میدوونه، و تو این
مدت خیلی خوب از موبایل مفت استفاده میکنه!
تا حالا به یه ماشین حساب online نیاز پیدا کرده اید؟
هیچ وقت شده بخواهید واحدهای مختلف فیزیکی رو به هم تبدیل کنید، ولی ضرایب تبدیل واحدها رو ندونید؟
هیچ وقت شده به یه ماشین حساب که واحدهای فیزیکی و اعداد غیر اسکالر رو درک کنه نیاز پیدا کرده باشید؟
من که برام خیلی پیش اومده، و فهمیدم که
Google
این کارها رو انجام میده؛ برای اینکار کافیه که عبارتهای مورد نظرتون رو تو
Google
جستجو کنید، چند مثال زیر رو ببینید:
اطلاعات بیشتری در مورد این ماشین حساب خارقالعاده رو هم
اینجا
پیدا کنید.
اینم یه خبر بامزه برای برنامهنویسان به ویژه برنامهنویسان زبان Java (ممکنه برای بقیه خیلی بامزه به نظر نیاد):
خبرگزاری
Jakarta
اعلام کرد بزرگترین
Python
دنیا در
Java
گرفته شده! :))
اصل خبر
اینجاست
، و لینکهای جمله بالا هم بیشتر برای برنامهنویسان Java است.
اینم یه جک برای ختم کلام:
ترکه میره سر جلسه کنکور، سوالها رو پخش میکنن یه مقدار سوالها رو نگاه میکنه میبینه سر در نمیاره، یه سکه از جیبش در میاره شروع میکنه شیر یا خط انداختن و جواب دادن به سوالها!
بعد از یه ساعت مراقب جلسه میبینه، طرف هی شیر یا خط میندازه، اعصابش داغونه، قرمز شده و به زمین و زمان فحش میده، میره ازش میپرسه: "مشکلی پیش اومده؟"
طرفم میگه: "ایلده همه سوالا رو جواب دادم، حالا که دارم جوابهامو چک میکنم، میبینم همه رو غلط زدم!"
وقتی مطالب وبلاگ رو تو طول هفته جمع کنی، اینطوری به هم بیربط میشن و پیدا کردن عنوان مناسب براش خیلی سخت میشه.