هی من میخوام بیخیال سیاست بشم، ولی مگه این بهزاد نبوی میگذاره؟ مسلمه که پشت بهزاد نبوی خیلی گرمه، و الا کس دیگهای جرات چنین ابراز نظرهایی نداره! ولی امیدوارم مواظب خودش باشه، چون فکر کنم حداکثر به اندازه سعید حجاریان (قبل از ترور) پشتوانه و قدرت داشته باشه، و نه بیشتر.
...بهزاد نبوی نماینده تهران و نایب رئیس مجلس شورای اسلامی در این گفتوگو در پاسخ به پرسشی در خصوص نوع شعارهای تبلیغاتی محافظهكاران برای ورود به مجلس هفتم، گفت: نكته جالبی كه در جریان انتخابات هفتم رخ داد این بود كه در هیچ كجای ایران محافظهكاران حاضر نشدند به نام محافظهكاران در انتخابات شركت كنند كه البته این یك پیروزی بزرگ برای اصلاحطلبان است كه نشان میدهد دیدگاهها و تزهای محافظهكاران با شكست كامل در افكار عمومی مواجه شده و لذا مجبور شدند كه خودشان را تحت پوششهایی استتار كنند كه ماهیت دیدگاههای آنان برای مردم مشخص نشود.
وی افزود: البته در یك نگاه خوشبینانه میشود اینگونه قضاوت كرد كه انشاءالله به خواست خدا، دیدگاههایشان عوض شده است.
نبوی گفت: هیچ كدام از گروههای محافظهكار در هیچ كدام از برنامههای تبلیغاتی خود برای ارزشهایی كه مدعی بودند مجلس ششم آنها را زیر پا گذاشته و آنها آمدند آنرا احیا كنند كوچكترین تبلیغی نكردند.
وی افزود: در مجلس ششم تعداد كثیری از نمایندگان به دلیل عدم التزام و اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه رد صلاحیت شدند. این در حالی است كه من ندیدم یك كدام از این گروهها در تبلیغات انتخابی خود دفاع از ولایت مطلقه فقیه را به عنوان شعار خودشان مطرح كنند.
...نبوی، پیشرفت، توسعه، آبادانی، رفاه، خوشی و شادی را از محورهای اصلی شعار انتخاباتی محافظهكاران خواند و گفت: تا به حال تصور میكردند كه شادی ضد ارزش و گریه ارزش محسوب میشود.
...نبوی در ادامه این مصاحبه با اشاره به میزان مشاركت در انتخابات مجلس هفتم، ابراز عقیده كرد: اگر میزان مشاركت زیاد هم باشد، ما كماكان بر این اعتقادیم كه به دلیل عملكرد غیر قانونی شورای نگهبان، انتخاباتی غیر آزاد، غیر عادلانه و غیر رقابتی داشتیم و لذا نتایج این انتخابات برای ما قابل قبول نیست و مجلس هفتم را یك مجلس فرمایشی میدانیم.
... آقای خاتمی! ما برای چه رای دادیم؟
حالا که این متنم هم سیاسی شد، یه مقدار از تحلیلهایی که قبل از انتخابات باید مینوشتم و ننوشتم رو مینویسم:
- به نظر من هر چقدر در عناصر کلیدی جناح اصلاحطلب باهوشی وجود داره، در عناصر کلیدی جناح محافظهکار شعور وجود نداره. و با اینکه قدرت دست محافظهکارهاست ولی در دراز مدت اگه یکی از این دو تا پیروز بشن، اون جناح اصلاحطلبه.
- اصلاحطلبها میدونستن اگه این دوره همشون هم به عنوان کاندیدا صلاحیتشون تایید میشد، مردم در انتخابات شرکت نمیکردن، و باز هم نتیجه انتخابات همین میشد. تفاوتش این بود که هم اصلاحطلبها مثل الان نمیتونستن بگن چون ما نبودیم مردم شرکت نکردن، هم در ذهن تاریخی مردم شکست اصلاحطلبها هم ثبت میشد. یعنی با این حرکت شوراینگهبان اصلاحطلبها یک شکست قطعی رو با یه حذف اجباری معاوضه کردن.
- اگه مسوولین شوراینگهبان قدری شعور (برای نابود کردن اصلاحطلبها) داشتن، اصلاحطلبها رو دقیقه آخر تایید صلاحیت میکردن. مردم اینطور برداشت میکردن که اینها همش برنامه برای کشیدن مردم به پای صندوقهاست، و حتی این یه مقدار رایی که اصلاحطلبها اوردن رو هم دیگه نمیآوردن. در نتیجه نه تنها نتیجه انتخابات از این هم برای محافظهکارها بهتر میشد، بلکه در قبال اصلاحطلبها نمیتونستن عدم حضور خودشون رو دلیل عدم حضور مردم در انتخابات بدونن.
- در این بین مجمع روحانیون مبارز و به ويژه شخص کروبی خودشون رو خراب کردن (ببخشید! ولی در واقع خودشون رو با گه یکی کردن). به نظر من واضح بود که کروبی تو 30 نفر اول تهران نخواهد بود. فقط با اینکاری که کرد تمام اعتبار خودش رو هم بین از دست داد، تا اون باشه که دیگه پاچهخواری ج.ا. رو نکنه.
- به نظر من در بین اصلاحطلبها فرصت طلبترین فرد بهزاد نبوی بود. با اینکه اصلاحطلبها کلا" چهار سال تو مجلس هیچ کاری نکردن (و یا بهشون اجازه داده نشد، ولی در نهایت نتیجهاش برای مردم یکی است) تو همین تحصنها با توجه به پشتگرمیای (!)که داره چیزهایی گفت که خودش رو بین مردم مقبول کرد. این جدا از فرصتطلبی نشان از باهوشی و ذکاوت این آدمه (چیزی که در جناح مقابل یافت نمیشه).
- البته این شکست نخوردن اصلاحطلبها برای نظام یه منافعی هم داره(!). سال 76 خاتمی به عنوان سوپاپ جلوگیری از انفجار فشار مردم روی کار اومد. حالا چند سال دیگه همین اصلاحطلبهایی که در ذهن تاریخی مردم شکست خورده نیستن، باز هم به عنوان سوپاپ جلوگیری از انفجار فشار مردم روی کار میان، و باعث بقای ج.ا. برای چند سال دیگه خواهند بود.
تا جایی که دیدم فقط مسوولین کشور ما از عباراتی مثل تو دهن زدن، مشت محکم تو دهن، سیلی زیر گوش زدن و ... برای کشورها و دولتهای دیگه استفاده میکنن. به نظر من جدا از وجهه خیلی بدی که این صحبتها در منظر بینالمللی داره، اینجور حرف زدن باعث ترویج خشونت (و تروریسم در ابعاد بزرگترش) میشه.
حالا که اینها اینقدر مشت زدن دوست دارن، میشه یکی بگه دوم خرداد تو دهن کی مشت زده شد؟
این هم نامهای که به خاطرش روزنامههای شرق و یاسنو توقیف شدن (الان فردا میان وبلاگ منم توقیف میکنن!).